هنوز در آن آرزوی محال سیر میکنم که ای کاش کاری داشتم که دوستش داشتم.ای کاش کاری نداشتم و کاری میکردم که دوستش داشتم.
یک مسئولیت دیگه به کارهام اضافه شده که البته بهم احساس مفیدتر بودن میده اما الان که وقت آمادهکردن آمار عملکردشه ترجیح میدادم انگل باشم تا یک انسان مفید.
خوب با این همه کار نمیتونم برنامه سفر رو برنامهریزی کنم مگه زوره؟کاش مامانت اینجا بود داشتن دو هفته تعطیلی توی سال فقط برای خودمون به تمام مشکلات احتمالی بودنش اینجا میارزید.نه؟ نمیارزید؟
امروز دوباره خوشحال شدم از این که اینقدر به فکر پرده و دکور و ... نیستم آزاد و آزاده.داشتم خودم رو گم میکردم (البته ماکروفر جدای این قضیهاست) |